پرستار امروز، من و توایم
بعضی ها فکر می کنن که پرستاری هیچی نداره و باورشون می شه که حرفه جذابی نیست حتی بعضی ها اطمینان دارن که اشتباه کردن وارد این حرفه شدن به خاطر همین همیشه غر میزنن همیشه دنیا رو وارونه می بینن و کارشون رو مستحق عذاب و فشار و بد بختی.
این پرستارا که اغلب یا جزو اونائیم و یا از این دست آدما به عنوان همکار زیاد سراغ داریم، همیشه با نا امیدی کارو دنبال می کنن، آستانه تحمل و درک سختی های زیبای حرفه رو ندارن واسه همین خیلی زود عصبی می شن و نالیدن از مشکلات و داد زدن سر مریض و... ویژگی بارزشون شده و به دلیل همین نداشتن علاقه و انگیزه به خودشون هیچ زحمتی نمی دن که واسه حرفه شون تلاش کنن و یا حداقل به خاطر اونچه که درس و مشق نوشتن و علم آموختن اونارو به دیگران انتقال بدن در نهایت پرستاری چیزی شده شبیه به اسکلت که هیچ جون و هیچ رمقی واسه کار کردن نداره خیلی وقتا وحشت و بی حالی از این اسکلته بیداد می کنه،البته قبول دارم که همه پرستارا اینطوری نیستن و قبول دارم که فشار و سختی های این حرفه آدم رو رنجور و خسته می کنه و تاب تحمل و مقاومت رو از آدم می گیره و شاید به تعبیر بهتر همون واژه اسکلته رو به ذهن بیاره ... اما حرف من یه چیز دیگه س همه اینا رو گفتم که به یه نتیجه گیری برسم که:پرستاری زیبائیهایی داره که تا روزنه های دیدن اون زیبائیها رو پیدا نکنی و تا زمانی که چشمها به دیدن اون زیبائیها عادت نکنه وارونه دیدن پرستاری چیز عجیبی نیست.
من و دوستم که هر دو هم پرستاریم و از کارمون لذت می بریم، می خوایم با کمک هم دریچه هایی واقعی از حرفه مون رو به همکارامون نشون بدیم و به همه بگیم که این اسکلت سفید پوش و سخت و زمخت که تعبیر بیشتر همکارامونه، شریان و جریان داره، محبت و مهربونی داره، پوست صورتش صورتی و سفیده، لبخند می زنه و مانند همه آدمای دیگه دنیا و بلکه بسیار بالاتر و بهتر از اونا مهربونی و لبخندش رو به همنوعاش تقدیم می کنه، می خوایم بگیم توی این حرفه که قدم گذاشتیم اگه نتونیم شرایط رو به نفع خودمون تغییر بدیم و اگه از لذت ها و دلخوشی های حرفه اطلاع نداشته باشیم چیزی جز سختی و بی علاقگی تا سالهای آخر کاری در حرفه مون عایدمون نمی شه.
ما می خوایم علم و علاقه و محبت و یکرنگی که ما پرستارا داریم رو به همه نشون بدیم و داد بزنیم: حرفه ما هویت ماست فریاد بزنیم: خدا مارو دوست داشته که پرستار شدیم برهان بیاریم و عمل کنیم که دانش حرفه مون مستحق تحصیل چهار ساله مون تو دانشگاهه. و به همه پرستارا بگیم که زیبائیهای حرفه پرستاری فقط به اندازه انگشتهای دو دست نیستن بلکه اونقدر بگیم که همه باورشون بشه که زیبائی ستاره ها و شمارش اونا در شب سیاه به مثابه زیبائی های حرفه مونه که تلالو و روشنایی به حیات آدما ی خسته و رنجور دنیا می ده.